دلنوشته



دیروز بعد از کار با همکارا رفتیم مراسم مادر اون یکی همکارمون . همکارمون قدیمیه و بچه هاش بزرگن، خیلی دلم گرفته بود گریه میکردو منم گریه م گرفته بود اولش که برای اون وقتی رفتم جلو بغلش کردم و بهم گفت خدا مادرتو برات حفظ کنه اصلا یه جوووووری شدم . میدونین من میترسم از روزای بدون مادر و پدرم  دیروز تا وقتی توی مسجد بودیم همش به این فکر میکردم که دوست ندارم توی دنیا فقط با میم بمونم چه جوری بگم میم کسی که بتونه قوت قلب من باشه برای روزای سخت نیست. شاید با خودتون فکر کنین عجب دختر لوسی . خدا همه پدر مادرا رو حفظ کنه اصلا حرف زدن در موردش سخته .
با سردردرفتم خونه، ناهار خوردم و نشستم. کنجدم در حال راه رفتن و بازی کردن یه کم باهاش بازی کردم و بعد رفتم روی تخت دراز کشیدم هنوز چند ثانیه نشد که کنجد اومد پیش من، یه کم بغل بغل و بازی و هزار رکعت نماز براش خوندم دراز کشیده و و و . خب نشد بخوابم یا حتی چشمامو چند دقیقه ببندم اومدم بیرون دیدم میم خوابیده . با خودم گفتم بزار این طفلکو ببرم بیرون یه راهی بره . گفتم ما میریم بیرون راه بریم چند بار گفتم تا بیدار شد و شنید و گفت خب برین (اگه آشتی باشیم به این راحتی نمیگه). لباس پوشیدیم و زدیم بیرون .
از خیابون رد شدیم و کنجدو گذاشتم زمین راه بره . خب کنجد معمولا خلاف مسیری میره که تو میخوای یا یهو یه جاهایی دوست داره بره که مثلا کارگاه مبل سازیه حالا بیا و بهش بگو اونجا نمیشه رفت بالاخره با همه این اوصاف بغلش کردم و رفتم سمت خونه داداشم (خونه شون خیلی نزدیک ماست) نشستم و چای خوردم و یه کم کنجد با برادر زاده هام بازی کرد داداش که از سرکار اومد منم پا شدم سمت خونه . وقتی رسیدم اولین سوال میم کجا رفتی؟ میگم چی حدس میزنی؟ میگه سوال کردم گفتم خونه داداش، میگه تو رفتی راه بری یا بری خونه داداشت گفتم هر دو .
اگه میشد همیشه همینجوری بمونیم راحت ترم میدونم که قهرم باهاش و حرفمو میزنم و اونم اگه حرفی بزنه دیگه میگم توی قهر که نقل و نبات نمیدن و کمتر ناراحت میشم ولی وقتی خوبیم با هم وقتی من تمام سعیمو میکنم برای خوشحالی اون ولی اون یه گوشه کنایه بزنه بهم دنیا رو سرم خراب میشه .
دیشب هی سعی میکرد باهام حرف بزنه و من مجبوری جواب میدادم دوست داشتم بهش بگم دیروز بهت گفتم دیگه هیچ چ چ وقت باهام حرف نزن ولی کنجد . فقط حضوره کنجده که باعث میشه من نتونم قاطع باشم .
دوست دارم بفهمه اشتباه کرده و بعد خوب شیم ولی نمیفهمه نمیدونم چکار کنم .

آخرین جستجو ها